نماز، پاكی و طهارت است و با فطرت پاك و پاكيزه ی انسان، مطابقت دارد. فطـرت آدمی خدا جوست و نمازهم چيزی جزخدا جويی نيست، بنابراين نماز پاسخی به نياز فطرت است. فطرت زيباست و نماز هم سرشار از فطرت های ظاهریو روحانی است. فطرت، زيبايی و كمال می بخشد. دوستدار خوبی ها و دشمن زشتی هاست.
فطرت انسان با جان سخن گو و نفس ناطقه اش، دوستدار خرد و كار خردمندانه است و از كار نيك وخردمندانه شادمان و ازكار زشت و نابخردانه، غم زده می شود. نماز چنين است، دوست خوبی ها و دشمن زشتی هاست و خود بهترين نيك است.
ميان نمازو فطرت، هماهنگی كامل وجوددارد.اما گناه وآلايش مورد تأييد وعلاقه ی فطرت نيست وبا آن ناهماهنگ است و از نظر نماز ناپسند و مردود است. نماز با آن مقابله می كند و درحذف آن می كوشد؛همان طور كه گناه هم از نماز باز می دارد و درحذف آن اثردارد.در رويارويی بين نماز وفحشا، اگر نماز نيرو بگيرد، گناه ناتوان خواهد شد. نماز هر اندازه حقيقی تر باشد، نيروی بازدارندگيش زيادخواهدشد، وهرچه ناقص باشد از خاصيتش كاسته خواهد
بـاز هـنـگام نـمـاز آمـده اسـت موقـع راز و نياز آمده است
گوش كن يار تو را می خواند بهترين كار تو را می خواند (1)
1- عبدالرحيم سعيدی راد، نافله ی باغ، ص 35
نظرات شما عزیزان: